انقلاب کبیر فرانسه در یک نگاه
منبع -سایت پرسمان دانشجویی
در سال 1789 میلادی، در فرانسه، انقلابی روی داد که معروف به “انقلاب کبیر فرانسه” شده است. این انقلاب را فراماسونرها و طرفداران ایدههای بورژوازی رهبری کردند و در متن “پروتکلهای صهیونیزم جهانی” آمده است که: ما این انقلاب را “انقلاب کبیر” نامیدیم.
انقلاب فرانسه یک انقلاب لیبرال - بورژوایی
بود. قبل از وقوع انقلاب و در زمان سلطنت لویی شانزدهم، فرانسه دارای یک مجلس
طبقاتی بود و اشرافیت فئودال از مزایای ویژهای برخوردار بودند که نمایندگان
بازرگانان و سرمایهداران و صاحبان صنایع فاقد آن امتیازها بودند. در جریان انقلاب
فرانسه، رهبری با سرمایهداران و بازرگانانی بود که ایدههای بورژوایی و عصر روشنگری
را در سر داشتند و تحت شعار “برابری” خواهان حقوق برابر با اشراف و لغو امتیازات
ویژة فئودالی بودند.....
بورژوازی، ذیل شعار “آزادی”، محدود شدنِ قدرت سلطنت و گسترش نفوذ زرسالارانِ
صاحب سرمایه (بازرگانان، رباخواران، صاحبان صنایع) را طلب میکرد و تودههای مردم
که اکثراً از دهقانان فقیر و پیشهورزان خردهپا و گروه کمجمعیت کارگران صنایع
تشکیل میشد، در آرزوی لغو مالیاتهای فئودالی و عشریههای اجباری به کلیسا بودند.
تودهها تحت هدایت افرادی مثل “میرابو”،
“مارا”، “دانتون”، “ربسپیر” و تأثیرپذیری از ایدههای فیلسوفان عصر روشنگری به
ویژه افرادی مثل “ولتر” و “روسو” علیه سلطنت مطلقة لویی شانزدهم طغیان کردند و در
14 فوریة 1789 “زندان باستیل” را که نماد استبداد خاندان “بوربون” بود، ویران
ساختند.
با عقبنشینی لویی شانزدهم، سلطنت مشروطه تشکیل شد و بورژوازی لیبرال،
بخش عمدهای از قدرت را به دست گرفت. در فاصلة
سالهای 1790 - 1792 قدرت غالباً در دست کلوپ سیاسی “ژیروندَن”ها یعنی نمایندگان
سرمایهداری لیبرالِ خواهان سلطنت مشروطه قرار داشت. شاکلة کلوپ “ژیروندن”ها توسط
فراماسونرها اداره میشد و رهبران معروف آن “میرابو” فراماسونر
بودند. اینان در مجلس ملی فرانسه، قوانین بسیاری به نفع سرمایهداران و به منظور
بسط سکولاریسم به تصویب رساندند، اما فکر چندانی به حال تودههای فقیر دهقانان و
کارگران نکردند. از این رو موج اعتراضات اقشار فرودست، دوباره بالا گرفت و اینبار
نمایندگان جناح تندرو و بورژوازی که “ژاکوبن”ها نامیده میشدند به قدرت رسیدند.
ژاکوبنها نیز اکثراً فراماسونر بودند و رهبر آنها “ربسپیر”، سخت تحت تأثیر ایدههای
دموکراتیک “ژان ژاک رسو” قرار داشت. در قریب دو سال
حکومت ژاکوبنها (1792 - 1794) در
فرانسه، رژیم جمهوری اعلام شد و علیرغم شعارهای بسیار در خصوص “حقوق بشر” و
“آزادی”، دوران “ترور و وحشت” حاکم شد و نزدیک چهلهزار نفر توسط جمهوری انقلابی
مدافع حقوق بشر با گیوتین گردن زده شدند و دهها هزار نفر بازداشت و روانة زندانها
شدند و جو اختناق شدیدی پدید آمد.
در دوران ژاکوبنها اگرچه اصلاحات ارضی به نفع روستاییان انجام شد اما
مشکلات معیشتی مردم اغلب ادامه یافت و حاکمیت صاحبان سرمایه، جانشین حکومت فئودالها
و اشراف گردید. تودههای فقیر روستایی و شهری چون روند اوضاع را به نفع خود ندیدند،
از حکومت ناامید شدند و دست از حمایت از آن کشیدند و جناحی از سرمایهداری فرانسه
که از دست ژاکوبنها ناراحت بود در 27 ژوئیه 1794 (9 ترمیدور) کودتایی علیه
“ربسپیر” و “ژاکوبنها” صورت داد و آنها را سرنگون و ربسپیر را اعدام کرد.
نقش تاریخی انقلاب فرانسه که توسط ژاکوبنها کامل گردید، لغو امتیازات
فئودالها و اشراف، برقراری حکومت سرمایهداران به جای فئودالها، بسط سکولاریسم و
زمینهسازی برای ایجاد یک نظام دموکراسی لیبرال در فرانسه بود که تا سال 1794
میلادی، تقریباً موفق به انجام همة اینها گردید؛ هرچند که انقلاب، روندی پرفراز و
نشیب و بسیار خونین و پرنوسان را طی کرد.
انقلاب فرانسه به لحاظ ایدئولوژیک تجسم آرمانهای ایدئولوژی لیبرالیسم
بود و به لحاظ اجتماعی توسط طبقة سرمایهداری فرانسه و به ویژه روشنفکران مدرنیست
رهبری گردید؛ هرچند که سختیها و مشقات و تلفات انسانی آن را تودههای محروم
روستایی و شهری متحمل شدند. انقلاب فرانسه به لحاظ میزان تأثیرگذاری و سیر حرکت و
ایدئولوژی لیبرال بورژوایی رهبری کنندة انقلاب و نیز نتایج و تبعات گستردة آن در
فرانسه و سراسر اروپا، به مظهر و نمونة کلاسیک انقلابهای مدرن تبدیل گردیده است.
با انقلاب فرانسه، لیبرالیسم به صورت ایدئولوژی غالب و طبقة سرمایهداران
صنعتی و تجاری و بانکداران به عنوان طبقة حاکم در فرانسه مطرح میگردد و نظام
فئودالی و سیطرة اشرافیت منسوخ میگردد. انقلاب فرانسه به دلیل ماهیت لیبرال -
مدرن آن، خصلت سکولاریستی داشته و دارد و در تاریخ دویست سالة پس از انقلاب، روند
کلی جامعة فرانسه به سمت نهادینه شدن هرچه بیشتر سکولاریسم و صنعتی شدن روزافزون
جامعة فرانسه بوده است؛ هرچند که مناسبات مذهب با حکومتهای مختلف و وزن اجتماعی
کلیسا در دو قرن پس از انقلاب فرانسه، تغییرات و نوساناتی داشته است، اما به هر
حال سمت و سویی کلی حرکت رژیمهای سیاسی فرانسه به سوی بسط سکولاریسم بوده است.
صهیونیستها و به ویژه فراماسونرها به دلیل نقش مهمی که در رهبری علمی
و هدایت فکری انقلاب فرانسه داشتهاند، بسیار سعی میکنند این انقلاب را سرآغاز
“آزادی” بشر عنوان کنند. حقیقت این است که با انقلاب 1789 فرانسه، روح اومانیستیای
که از رنسانس به بعد در غرب ظهور کرده و گسترش یافته بود، در هیأت یک حکومت و رژیم
سیاسی ظاهر میگردد. در واقع انقلاب فرانسه صورت مثالی انقلابهای سیاسی - اجتماعی
عصر مدرن است و نه صورت مثالی هر انقلابی در هر جای دنیا.
با انقلاب فرانسه مفهوم لیبرالیستی آزادی به عنوان مفهوم اصلی و مشهور
آزادی درآمد و تعریف حقوق بشر بر پایة خودبنیادانگاری نفسانی اصالت یافت، بنابراین
انقلاب فرانسه آغاز بسط عملی مفهوم لیبرالی آزادی است نه معنای حقیقی آزادی و چنانکه
سیر بعدی حوادث در فرانسه و اروپا نشان داد، انقلاب برای سرمایهداران و بورژواها
آزادی به بار آورد اما زنجیرهای گران استثمار کاپیتالیستی و ورشکستگی و فقر
اقتصادی را بر جان کارگران و پیشهوران خردهپای فرانسه محکم کرد و با حاکم کردن
ساختار حقوقی و سیاسی و تعلیم و تربیت مدرن، آدمی را از ساحت دینی وجود خود، بیش
از پیش دور کرد و گرفتار اسارت و از خودبیگانگی ساخت
منابع؛
- مروری بر تاریخ انقلاب فرانسه - ایرج پزشک زاد
- تاریخ جامع کشور فرانسه - دانیل ریور - فصل 14
- تاریخ تمدن و فرهنگ جهان - راس ئی دان - فصل 22
(- تاریخ تمدن ویل دورانت - جلد 10 روسو و انقلاب (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 31/100110437
- ۹۴/۰۷/۱۳