جامعه ایرانی، بینیاز از خواندن!
علی روانخواه
قدس آنلاین: تلاشهای دستاندرکاران حوزه فرهنگ در طول بیست و یک دوره برگزاری نمایشگاه مطبوعات، درراستای حمایت و بهبود کمی و کیفی مطبوعات و نشریات کشور قابل تفسیر است، اما آمار و ارقام نشان از آن دارد که حال و روز نوشتار در این مُلک، چندان خوش نیست و باوجود رشد تصاعدی تحصیل، خواندن و یا خواندن روزنامهها و نشریات به عنوان یک شاخص مطالعه، متاعی کمبها در جامعه ایرانی است.
تاکنون، درباره کم بودن سرانه مطالعه جامعه ایرانی و دلایل آن، براساس شاخصهای متعدد مانند شمارگان چاپ، سهم از سبد خانوار، و....مطالعات اسنادی و میدانی فراوان صورت گرفته و نتیجهاش بهعنوان یک نمره منفی در کارنامه کلی همه ما، ثبت نیز شده است، اما این روزها، با بررسی وضعیت نشریات و روزنامهها به بهانه برگزاری نمایشگاه مطبوعات، کمتر نشانی از بهبود اوضاع مشاهده شده و خواندن، مانند بیماری محتضر، کمتر امیدی به بهبود دارد.
البته رشد شبکههای اجتماعی، در دسترس عموم قرار گرفتن اطلاعات پایه در اینترنتهای همراه، مشکلات اقتصادی و درنتیجه کوچک شدن سهم مطالعه از سبد خانوار، پُررنگی فرهنگ شفاهی ایرانیان، خودسانسوری و....نیز به عنوان شاخصهایی که مطالعه را کم اقبال و کم استقبال کرده، ذکر شده است.
اما آمارهای مقایسهای بین جامعه ما و جوامع بیشتر یا کمتر توسعه یافته، واقعیاتی را روشن میکند که شاید به عوامل ذکرشده بالا وابسته باشد، اما بدون شک، تکیه صِرف به آن شاخصها، نوعی فرافکنی، نسبت به این مسئله به نظر میرسد.
به عنوان نمونه، درحالی که براساس نِت ایندکس در ابتدای سال 2015 میلادی، سرعت دسترسی مردم ژاپن به داده در اینترنت، 70،5 مگابیت برثانیه بوده و این میزان در ایران 4،7 است، ظاهرا منطقی است که با این تفاوت فناوری، ایرانیان بیشتر سراغ رسانههای مکتوب بروند اما میبینیم که شمارگان روزنامه سال های اخیر، در ژاپن برای 128 میلیون نفر جمعیت، 47 میلیون نسخه در روز بوده و روزنامه یومیوری شیمبون آن بهتنهایی، روزانه تا 13 میلیون نسخه انتشار دارد که این آمار در کشور 80 میلیونی ایران، در حالتی خوشبینانه به یک و نیم میلیون نسخه انتشار روزانه نمیرسد.
حتی در هندوستان کم توسعه یافته که دسترسی عمومی به اینترنت 6،35 مگابیت برثانیه بوده است، 120 میلیون نسخه روزنامه در روز منتشر شده و برای هر هزار فرد بالغ هندی، 108 روزنامه در دسترس بوده است.
درحالی که هماینک بیش از 4میلیون و 500هزار ایرانی دانشجویند و نزدیک به یک میلیون نفرآنان در مقاطع تحصیلات تکمیلی درس میخوانند، در کنار حضور میلیونها دانشآموز دبیرستانی، فعالان حوزه فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و...کشور با جمعیت چندین میلیون نفری، سخن گفتن از سرانه دقیقه و ثانیهای برای مطالعه، چاپ کتاب با شمارگان گاه 500 نسخهای، انتشار روزنامه در شمارگان چند هزار نسخهای آن هم با حمایتهای دولتی و آمارهایی از این دست، طنزی تلخ را میماند.
با این تفاصیل و نیز بسیاری دادههای دردسترس دیگر، شاید بتوان چنین برداشت کرد: جامعه ایرانی خود را بینیاز و با خوشبینی بیشتر، کمنیاز به خواندن میداند، و اگر خواندن را همچنان مبنای دانایی بدانیم، میتوان چنین برداشت کرد که جامعه ایرانی خود را نسبت به دانایی، کمنیاز میداند.
حال اگر براساس مطالعات علمی نیز، چنین فرضی راستیآزمایی شده و نتیجه همین باشد، برنامهریزان علمی و فرهنگی جامعه اسلامی، باید نگران باشند که در "عصر دانایی"، کمتمایلی نسبت به دانستن، چه آیندهای پیش روی جامعه ایرانی که قصد تشکیل جامعهء الگویی اسلامی را کرده است، خواهد گذاشت!
و تامل برانگیزتر زمانی است که یادمان بیاید: کلام وحی بر پیامبر گرانقدرمان(ص) با فعل امر: «اقراء» آغاز شد که چیزی جز دعوت به خواندن نبود./
- ۹۴/۰۸/۲۶